پوشيدن پيراهن ملي افتخار بزرگي است که همه ورزشکاران براي رسيدن به آن تلاش ميکنند. حرف تازهاي نيست اگر بگوييم اين افتخار نصيب خيليها نميشود و حسرتش به دل بسياري ميماند، اما انتظار عمومي اين است مليپوشاني که به اين افتخار نائل ميشوند به واقع نشان دهند لياقت پوشيدن آن را دارند، نه اينکه با بهانه قرار دادن مشکلات خانوادگي و دلتنگي اعضاي خانواده براي حضور در تيم ملي ناز کنند.
شنيدن خبر خداحافظي عادل غلامي از تيم ملي واليبال عجيب بود و عجيبتر اينکه اين خداحافظي موقتي است! اين اواخر برخي اتفاقات منحصربهفرد در واليبال کشورمان رخ داده که تداوم آن به آينده اين رشته المپيکي و موفق به شدت ضربه خواهد زد و در صورتي که مسئولان فدراسيون با اين پديده به شکلي جدي برخورد نکنند، دود اين بيتوجهي به چشم واليبال خواهد رفت. روز گذشته يکي ديگر از مليپوشان واليبال قيد حضور در تيم ملي را زد، البته نه براي هميشه و شايد تا زماني که دلتنگيهاي پسرش کمتر از قبل شود! غلامي همان بازيکني است که به خاطر درگيري در تمرينات از سوي کولاکوويچ کنار گذاشته شد، اما سرمربي مونتهنگرويي به اين نتيجه رسيد که مدت محروميت اين بازيکن به پايان رسيده و غلامي از اين به بعد ميتواند دوباره به تيم ملي کشورش خدمت کند، اما اينبار نوبت ناز کردن غلامي بود. سرعتيزن تيم ملي به جاي اينكه قدر اين موقعيت را بداند از طريق فضاي مجازي تصميمش را علني کرد.
اينکه چرا کولاکوويچ برخلاف ساير مربيان خارجي به بازيکن کنار گذاشته شده فرصت دوباره ميدهد، سؤالي است که سرمربي تيم ملي بايد شخصاً به آن پاسخ دهد، اما اينکه چرا غلامي قدر اين موقعيت را ندانسته، ابهامات زيادي ايجاد کرده است. همه ورزشکاراني که در سطح حرفهاي فعاليت ميکنند از دوري خانواده و اردوهاي طولانيمدت رنج ميبرند، اما تمام اين رنجها را به اميد موفقيت و بالا رفتن از پلههاي ترقي تحمل ميکنند، به ويژه اگر پاي تيم ملي کشورشان وسط بيايد و آبروي ورزش کشور در ميان باشد. در آن صورت است که با تمام وجود و با عرقي که به وطن دارند پاي کار ميايستند و دست از تلاش نميکشند. بدون شک عادل غلامي نيز از اين قاعده مستثني نيست و در اين سالها فرصت کافي براي خو گرفتن به زندگي حرفهاي را داشته است. از سوي ديگر اينکه تحمل اين شرايط براي ساير مليپوشان، بهخصوص فرزندان خردسالشان نيز سخت است، اما تعصب به پيراهن ملي چالشي بزرگ است که هر کسي از عهده آن برنميآيد.
به نظر ميرسد اينگونه تصميمات در تيم ملي واليبال رو به افزايش است؛ روزي که شهرام محمودي خداحافظياش را اعلام کرد و فدراسيون دوري محمودي را موقتي خواند، اين انتظار ميرفت که اين مدل رفتارها به سايرين نيز سرايت کند و آنها هم به فکر رفتن بيفتند. اميدواريم تصميم غلامي فقط و فقط به خاطر مشکلات خانوادگي باشد و موضوع سهميهبندي بازيکنان مليپوش براي حضور در ليگ برتر صحت نداشته باشد. در اين بين واکنش فدراسيون نيز جالب توجه بود، تأييد خداحافظي موقت به نوعي تأييد نوع جديدي از بازيکنسالاري است. در اين صورت هر مليپوشي به هر دليلي قيد حضور در تيم ملي را ميزند و هر زمان که صلاح بداند به جايگاه سابقش برميگردد! اين شيوهاي است که متأسفانه در تيم ملي واليبال به يک بدعت تبديل شده و نوع جديدي از بازيکنسالاري را به معرض نمايش گذاشته است. به نظر ميرسد کولاکوويچ با نرمش نشان دادن در قبال اينگونه رفتارها زمينه را براي حکومت کردن بازيکنان فراهم كرده است. جاي تعجب است که سرمربي حرفهاي چنين رفتارهاي غيرحرفهاي را ميپذيرد و با بازيکنان همکاري ميکند!
ارزش و اعتبار پيراهن ملي ابداً با تيمهاي باشگاهي قابل مقايسه نيست، به همين دليل است که در انتخاب بازيکنان ملي بايد ملاکهايي چون تعصب، غيرت و عرق ملي را در نظر گرفت. پشت کردن به تيم ملي به هر دليلي مضموم است و اي کاش در اين خصوص تصميمات قاطع کارلوس کرش سرلوحه همه مربيان قرار گيرد تا بازيکنان حساب کار دستشان بيايد و به جاي خداحافظي موقت از تيم ملي، مشکلات خانوادگيشان را حل کنند.